سرای خاموشان

سخن عشق و حقیقت از مجرای جان عارفان جهان

شعر "تمام دنیا" از سایات نوا

سایات نوا | Sayat Nova

من تمام دنیا را گشته‌ام
حتّی به اتیوپی رفته‌ام
امّا هرگز هیچ چیز مانند چشمانت ندیده‌ام
آن زمان که به من نگاه می‌کنی.
چه گونی تن کنی چه جامه‌ی زرّین
جامه‌هایت قدر می‌یابند
وقتی در آنها به عشوه گام برمی‌داری.
هر که تو را می‌بیند می‌گوید: تنها او را بنگرید!


تو یک جواهری، یک یاقوت
هر که تو را دارد شادمان است
هر که تو را می‌یابد هرگز تأسّف نخواهد خورد
برای او که تو را از دست داده است.
برکت باد بر والدینت که تو را بار آورده‌اند.
مرگ هماره زود می‌رسد
امّا اگر یکی باید بزی‌اید،
بگذار چنین باشد
همچون هنرمندی،
هنرمندی که تو را نقّاشی کند.


تو یک جواهر مادزادی،
گوهری در جامه‌های زرّین،
زلفانت حلقه‌های نورند
چشمانت بلورهای زرّین.
پلکانت در چرخ ماهرترین کوزه‌گر جهان شکل یافته‌اند.
مژگانت، ابروان و دشنگان! 
صورتت، تنها می‌توانم
به فرانسوی و فارسی توصیف کنم:
ماه و خورشید.
قلم می‌لغزد
در دستان‌هنرمند.
وقتی می‌نشینی، همچون پرنده‌ی توت،
وقتی می‌ایستی 
توسنی افسانه‌ای. 


من دیگر آن سایات نوایی نیستم
که بر شن‌ها می‌غنود.
آرزوهایت چیستند؟
تو آتشی، در جامه‌ی‌ آتش.
چه آتشی را باید تاب آرم؟
می‌خواهم سردرآورم
از قلبی را که در سینه‌ات می‌تپد.
امّا تو آن را پوشانده‌ای
با گلدوزی‌های هندی، ملیله های‌طلا و نقره
عشوه‌گر من، طنّازم. 

۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان