سرای خاموشان

سخن عشق و حقیقت از مجرای جان عارفان جهان

سخنانی از هراکلیتوس

مردمان نمی‌دانند که چگونه از هم جداشدگی عین به هم پیوستگی است: هماهنگی کششهای متضاد چون در کمان و چنگ.


آدمی وقتی که جدیت یک کودک در هنگام بازی را بدست می‌آورد بیش از هر موقع خودش است.


حسادت ما همیشه دیرپاتر از خوشحالی کسانی است که به آن‌ها حسادت می‌ورزیم.


هراکلیتوس

۰

راه راستین

برادر، به من بگو، چگونه مایا (توهم) را پس بزنم؟
هنگامی که گره زدن روبانها را رها کردم، همچنان در بند لباس بودم:
وقتی در بندِ لباس بودن را رها کردم، همچنان چین و شکنهای جسمم مرا پوشانده بودند.
همینطور، وقتی هوس را رها می کنم، در می یابم که خشم باقی می ماند؛
و هنگامی که خشم را پس می زنم، حرص همچنان با من است؛
و هنگامیکه بر حرص غلبه می کنم، غرور و خودستایی باقی می مانند؛
هنگامی که ذهن منفصل می شود و مایا را به دور می راند، همچنان به حرف چسبیده است.
کبیر می گوید، به من گوش کن، سادوی عزیز! راه راستین به ندرت یافت می شود.


* سادو (Sadhu) : روحانی هندو
ترجمه ی سایر اشعار کبیر را می توانید در اینجا بخوانید.
۰

عشق بی سر و پاست

Memory by Rene Magritte

جنون عشق به ز صد هزار گردون عقل
که عقل دعوی سر کرد و عشق بی سر و پاست

مولانا


نقاشی از رنه ماگریت

🌿مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.
۰

بی خدایی،‌ با خدایی، هر چه ای

بی خدایی،‌ با خدایی، هر چه ای
باید اوّل از در رویا پرید


باید اوّل درس های خاک را
در تنور موسِقی آتش کشید


تا که روح از خواب تو بیرون شود
تو شوی در راه دل جان رشید


حلمی

۰

که آفتاب نتابد..

لباس فکرت و اندیشه‌ها برون انداز
که آفتاب نتابد مگر که بر عوران

مولانا

۰

کار در خواب

حتّی کسانی که خوابیده اند مشغول به کار بوده و در فعل و انفعالات جهان سهیم هستند.

هراکلیتوس

۰

زیبا، خوب و منصفانه

برای خدا همه چیز زیبا، خوب و منصفانه است؛ انسان‌ها گرچه،‌ گمان می کنند که برخی چیزها غیرمنصفانه و باقی منصفانه هستند.

هراکلیتوس

۱

پنجره ای از بهشت

Illustration by Roberto Weigand | Caminho
در این اقلیم، دریایی‌ست. بر این دریا، پلی‌ست و بر فراز این پل، پنجره‌ای‌ست در میان آسمان، گشوده. پنجره‌ای از بهشت بر تو گشوده‌ام. چرا آن من ملول را رها نمی کنی و به سویم برنمی‌خیزی؟

حلمی

۰

تو را من جز به سوی تو نخوانم

من آن ماهم که اندر لامکانم
مجو بیرون مرا در عین جانم
تو را هر کس به سوی خویش خواند
تو را من جز به سوی تو نخوانم

مولانا

۰

کبیر می گوید من هیچم

تابلوی تسلیم به ناشناخته اثر رسولی

نخواهم آمد
نخواهم رفت
زندگی نخواهم کرد
نخواهم مُرد


پیوسته اسم اعظم را ادا خواهم کرد
و در آن گم خواهم شد


کاسه ام
دیسم
مَردم
زنم


گریپ فروتم
لیمو شیرینم
هندو ام
و مسلمانم


ماهی ام
تور ماهیگیری ام
ماهی گیرم
و وقتم


کبیر می گوید من هیچم
بین زندگان و مردگان نیستم. 


تابلو: "تسلیم به ناشناخته" اثر رسولی

لامکان در تلگرام و اینستاگرام
۰

ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار

ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار
ای خداخوانان قال الاعتذار الاعتذار


پیش از آن کاین جان عذر آور فرو میرد ز نطق
پیش از آن کاین چشم عبرت بین فرو ماند ز کار


پند گیرید ای سیاهیتان گرفته جای پند
عذر آرید ای سپیدیتان دمیده بر عذار


ای ضعیفان از سپیدی مویتان شد همچو شیر
وی ظریفان از سیاهی رویتان شد همچو قار


سنایی


نقاشی از آلن کوپرا

🌿مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.
۰

چه کسی تو را گرفتار کرده است؟

Ecuadorean Die Catcher by Kevin Sloan

خویشتن، خویش را فراموش می کند
چنان یک سگ دیوانه در معبدی شیشه ای
تا سر حد مرگ پارس می کند؛
چنان شیری که شکلی در چاه می بیند،
بر تصویر می جهد؛
چنان فیلی فحل
عاجش را به تخته سنگی صیقلی می مالد.
میمون مشتی پر از شیرینی ها دارد
و نمی گذارد از کف برود. پس 
از خانه ای به خانه ای ور ور می کند.
کبیر می گوید، این طوطی بر دیرکی:
چه کسی تو را گرفتار کرده است؟


نقاشی: "تاس گیر اکوادوری" از کوین اسلون
🌿مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.
۰

پندار آزادی

از ایشان که به خطا می پندارند آزادند نومیدانه تر برده نیست.

گوته


🌿مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.
۰

نذرش شهانه گیرم

شایسته نیست بی مِی نذر نگار کردن
مهتاب یار من گشت، نذرش شهانه گیرم

حلمی

۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان