سرای خاموشان

سخن عشق و حقیقت از مجرای جان عارفان جهان

کافران را دوست می‌دارم!

کافران را دوست می‌دارم!
از این وجه که دعوی دوستی نمی‌کنند!
می‌گویند: آری، کافریم، دشمن‌ایم!
اکنون، دوستیش تعلیم دهیم...
یگانگیش بیاموزیم...
اما این که دعوی می‌کند که:
"من دوستم" و نیست
پرخطر است...

شمس تبریزی

۰

مقصود از وجود عالم

مقصود از وجود عالم ملاقات دو دوست بود که روی در هم نهند جهت خدا و دور از هوا.


شمس تبریزی

۰

متعصّب و لااُبالی

همه چیز را به همه کس نمی توان گفت؛
متعصّب تکفیر می کند
لااُبالی ریشخند و تحقیر.


شمس تبریزی

۰

سخن، با خود توانم گفتن..

«سخن، با خود توانم گفتن، 
یا هر که خود را دیدم در او،
با او سخن توانم گفت.»


شمس تبریزی


۰

چنان که ما خدا را می بینیم..

چنان که ما خدا را می بینیم انعکاس مستقیمی ست از شیوه ای که ما خود را می بینیم. اگر فکر خدا ترس و شرم را به ذهن ما می آورد، این یعنی ترس و شرم بی اندازه ای در ما جاریست. اگر ما خدا را لبریز از عشق و شفقّت می بینیم، یعنی خود چنین ایم.


شمس تبریزی


۰

کافران

کافران را دوست می‌دارم. از آن جهت که دعوی دوستی نمی‌کنند. می‌گویند: ما کافریم! دشمنیم!


شمس تبریز


۰

تا معرفت، غلاف

این طریق را چگونه می‌باید؟ این همه پرده‌ها و حجاب‌ گرد آدمی درآمده!
عرش غلاف او، کرسی غلاف او، هفت آسمان غلاف او، قالب غلاف او، روح حیوانی غلاف.
غلاف در غلاف و حجاب در حجاب! تا آنجا که معرفت هست، غلاف است و دیگر هیچ نیست.

شمس تبریز


۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان