کافران را دوست میدارم!
از این وجه که دعوی دوستی نمیکنند!
میگویند: آری، کافریم، دشمنایم!
اکنون، دوستیش تعلیم دهیم...
یگانگیش بیاموزیم...
اما این که دعوی میکند که:
"من دوستم" و نیست
پرخطر است...
کافران را دوست میدارم!
از این وجه که دعوی دوستی نمیکنند!
میگویند: آری، کافریم، دشمنایم!
اکنون، دوستیش تعلیم دهیم...
یگانگیش بیاموزیم...
اما این که دعوی میکند که:
"من دوستم" و نیست
پرخطر است...
مقصود از وجود عالم ملاقات دو دوست بود که روی در هم نهند جهت خدا و دور از هوا.
شمس تبریزی
همه چیز را به همه کس نمی توان گفت؛
متعصّب تکفیر می کند
لااُبالی ریشخند و تحقیر.
شمس تبریزی
«سخن، با خود توانم گفتن،
یا هر که خود را دیدم در او،
با او سخن توانم گفت.»
شمس تبریزی
چنان که ما خدا را می بینیم انعکاس مستقیمی ست از شیوه ای که ما خود را می بینیم. اگر فکر خدا ترس و شرم را به ذهن ما می آورد، این یعنی ترس و شرم بی اندازه ای در ما جاریست. اگر ما خدا را لبریز از عشق و شفقّت می بینیم، یعنی خود چنین ایم.
شمس تبریزی
کافران را دوست میدارم. از آن جهت که دعوی دوستی نمیکنند. میگویند: ما کافریم! دشمنیم!
شمس تبریز
این طریق را چگونه میباید؟ این همه پردهها و حجاب گرد آدمی درآمده!
عرش غلاف او، کرسی غلاف او، هفت آسمان غلاف او، قالب غلاف او، روح حیوانی غلاف.
غلاف در غلاف و حجاب در حجاب! تا آنجا که معرفت هست، غلاف است و دیگر هیچ نیست.
شمس تبریز