سرای خاموشان

سخن عشق و حقیقت از مجرای جان عارفان جهان

عشق من او را لمس کرده است

Painting: The Memoirs of a Saint by Rene Magritte

پاهایش را می‌شویم، 
و به سیمایش نظر می‌افکنم؛
و در محضرش، بدنم، ذهنم، و هر چه که دارم را 
به عنوان پیشکش تقدیم می‌کنم.


چه روز مسرور‌کننده‌ایست 
روزی که معشوقم،
آن گنج من، 
به سرای من می‌آید!


هنگامیکه پروردگارم را می‌بینم،
 تمامی بدی‌ها
 از قلبم رخت بر می‌بندند.


"عشق من او را لمس کرده است؛
 قلب من در اشتیاق آن اسم اعظم است که حقیقت است."


بنابراین کبیر، این کمترین بندگان، آواز سر می‌دهد.


نقاشی: خاطرات یک قدّیس از رنه ماگریت
۱

قوی من، بیا به آن سرزمین پرواز کنیم

قوی من، بیا به آن سرزمین پرواز کنیم
جایی که محبوب تو زندگی ابدی دارد.


آن سرزمین چاه وارونی دارد
که دهانش همچون رشته ای باریک است
روح واصل از آنجا آب می کشد
بدون طنابی یا کوزه ای.


قوی من، بیا به آن سرزمین پرواز کنیم
جایی که محبوب تو زندگی ابدی دارد.


آنجا هرگز ابرها جمع نمی شوند،
با این که همواره باران می بارد.
بیرون، در باغ چمباتمه نزن –
بیا داخل! بدون بدن خیس شو! 


قوی من، بیا به آن سرزمین پرواز کنیم
جایی که محبوب تو زندگی ابدی دارد.


آن سرزمین همواره در ماهتاب غرقه است؛
تاریکی هرگز نمی تواند نزدیکش شود.
همواره از نور خیره کننده ی نه یکی
بلکه هزاران خورشید پوشیده شده است. 


قوی من، بیا به آن سرزمین پرواز کنیم
جایی که محبوب تو زندگی ابدی دارد.


کبیر

🌿 مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.

۰

جهان را در دانه ای شن..

جهان را در دانه ای شن به تماشا نشستن
و بهشت را در گلی وحشی. 
بی نهایت در کف دست
و ابدیت به ساعتی.


ویلیام بلیک


۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان