سرای خاموشان

سخن عشق و حقیقت از مجرای جان عارفان جهان

اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد

اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد
ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد


و گر به رهگذری یک دم از وفاداری
چو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزد


و گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوس
ز حقه دهنش چون شکر فروریزد


من آن فریب که در نرگس تو می‌بینم
بس آب روی که با خاک ره برآمیزد


فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد


تو عمر خواه و صبوری که چرخ شعبده باز
هزار بازی از این طرفه‌تر برانگیزد


بر آستانه تسلیم سر بنه حافظ
که گر ستیزه کنی روزگار بستیزد


۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان