سخن عشق فراخوان آزادی معنوی است. یعنی می توانی دو پا بر زمین داشته باشی و سر بر آسمانها. یعنی می توانی آزاد باشی در جهانهای خدا. همین امروز، همین حالا.
سخن عشق فراخوان آزادی معنوی است. یعنی می توانی دو پا بر زمین داشته باشی و سر بر آسمانها. یعنی می توانی آزاد باشی در جهانهای خدا. همین امروز، همین حالا.
داستان قطره ای که به دریا می پیوندد را همه می دانند. امّا "دریایی که به قامت یک قطره برآمده" را تنها نادران درمی یابند.
کبیر
ذوق شکر از چشیدن آمد حاصل
بحثی که نه از شنیدن آمد حاصل
آنرا که به جانان سر مویی پیوست
جاوید زبان بریدن آمد حاصل
عطّار
بازی بنگر عشق چه کردست آغاز
میناز ازین حدیث و خود را بنواز
بر درگه این و آن چه گردی به مجاز
ساز ره عشق کن برو با او ساز
سنایی
عاشق اون بی که دایم در بلا بی
ایوب آسا به کرمون مبتلا بی
حسن آسا بنوشه کاسۀ زهر
حسین آسا شهید کربلا بی
باباطاهر
نه در کعبه است، نه در کایلاش. به جستجوی او نیازی به دور رفتن نیست. او که در همه جا در انتظار کشف شدن است، برای زن رختشوی و مرد نجّار دست یافتنی تر است تا برای مرد مقدّس خودبین.
کبیر
هر کرا درد بی نهایت نیست
عشق را پس برو عنایت نیست
عشق شاهیست پا به تخت ازل
جز بدو مرد را ولایت نیست
عقل در علم عشق درمانَد
عشق را عقل و علم، رایت نیست
عشق را بوحنیفه درس نکرد
شافعی را در او روایت نیست
عشق حی است بی بقا و فنا
عاشقان را ازو شکایت نیست
سنایی
سوداییان موسیقی را خوش دارند و ماتم زدگان از آن بیزارند. امّا برای کران هیچ توفیری ندارد.
اسپینوزا
در بند گره گشای می باید بود
گم ره شده رهنمای می باید بود
یک لحظه هزار سال می باید زیست
یک لحظه هزار جای می باید بود
عطار
حقیقت، کمال اعلاست. اگر خداوند بخواهد خود را بر بشر مرئی بسازد، برای جسمش نور و برای روحش حقیقت را برمی گزیند.
فیثاغورث