سرانجام می فهمیم آیا می توانیم بار گذشته ی افتخار آمیز خود را بیش از این به دوش بکشیم - همچون برده ای که جنازه ی مومیایی شده ی پادشاه خویش را - یا باید آن را برای همیشه رها کنیم و برای یافتن گنج های حال دست به مخاطره زنیم.
سرانجام می فهمیم آیا می توانیم بار گذشته ی افتخار آمیز خود را بیش از این به دوش بکشیم - همچون برده ای که جنازه ی مومیایی شده ی پادشاه خویش را - یا باید آن را برای همیشه رها کنیم و برای یافتن گنج های حال دست به مخاطره زنیم.
برای خدمت به زندگی
آن چنان که هست
نه این چنین که می نماید،
باید آن چنان باشیم که هستیم
نه این چنین که می نماییم.
حلمی
هر کس که بپندارد آزاد است، آزاد است. چرا که آزادی همچون شادی یک کیفیت درونی و معنوی ست. اگر شخصی زار است، چون فکر و بطنش زاریده، او را هر چقدر ناز و نعمت هم بدهید باز هم زار است. یک زار را نمی توانید با هیچ باده مست کنید و با هیچ نوای شاد نمی توانیدش برقصانید. یک جان شاد را هم هر چقدر تلاش کنید نخواهید توانست که شادی اش را از او بگیرید. چرا که آن شادی از درون جوشیده، هیچ چیز نمی تواند مکدّرش کند.
حلمی
در صد هزار مدرسه باید نشست و صد هزار کتاب باید خواند تا سرآخر فهمید که حقیقت در کتاب و در مدرسه نیست. در تاریکی کتابخانه های جهان باید جان داد تا دریافت روشنی حقیقت تنها در سینه است.
حلمی