پنجشنبه ۱۶ آذر ۹۶
ذرّه ای نجنبیدن به میل خلق
از پسند و ناپسند مردمان غباری به دل نگرفتن
هیچ ندیدن
هیچ به حساب نیاوردن
دوست داشتن و کار کردن بی طلب مزد
نپرسیدن، نرفتن، نشدن
بودن و شنیدن
نگاه و آه دانستن
بی مژه بر هم زدن.
عاشق چنین است.
حلمی
ذرّه ای نجنبیدن به میل خلق
از پسند و ناپسند مردمان غباری به دل نگرفتن
هیچ ندیدن
هیچ به حساب نیاوردن
دوست داشتن و کار کردن بی طلب مزد
نپرسیدن، نرفتن، نشدن
بودن و شنیدن
نگاه و آه دانستن
بی مژه بر هم زدن.
عاشق چنین است.
حلمی
خدا در خانه ی خود است، این ما هستیم که برای یک پیاده روی به بیرون رفته ایم.
مایستر اکهارت
شکست یک فرصت است.
اگر دیگران را مقصّر بدانی،
پایانی برای مقصّر دانستن دیگران وجود نخواهد داشت.
فرزانه به وظایفش عمل می کند
و اشتباهاتش را اصلاح می کند.
او آن چه ضروری است را به انجام می رساند
و از دیگران چیزی طلب نمی کند.
لائوتزو
سوداییان موسیقی را خوش دارند و ماتم زدگان از آن بیزارند. امّا برای کران هیچ توفیری ندارد.
اسپینوزا
حقیقت، کمال اعلاست. اگر خداوند بخواهد خود را بر بشر مرئی بسازد، برای جسمش نور و برای روحش حقیقت را برمی گزیند.
فیثاغورث