سرای خاموشان

سخن عشق و حقیقت از مجرای جان عارفان جهان

چند باشم در انتظار تو من

چند باشم در انتظار تو من
فتنه ی روی چون نگار تو من
ترک کار فرید از آن گفتم
تا شوم فرد و یار غار تو من


عطار

۰

جمله در این آینه جلوه گرند

جمله در این آینه جلوه گرند
واینه را حافظ آن دیده ام
صورت آن آینه چون جسم بود
پرتوی آن آینه جان دیده ام


عطار

۰

طریق عشق جانا بی بلا نیست

The Poet Recompensed by Rene Magritte

طریق عشق جانا بی بلا نیست
زمانی بی بلا بودن روا نیست

اگر صد تیر بر جان تو آید
چو تیر از شست او باشد خطا نیست

از آنجا هرچه آید راست آید
تو کژ منگر که کژ دیدن روا نیست

سر مویی نمی‌دانی ازین سر
تو را گر در سر مویی رضا نیست

بلاکش، تا لقای دوست بینی
که مرد بی بلا مرد لقا نیست

میان صد بلا خوش باش با او
خود آنجا کو بود هرگز بلا نیست

عطار

نقّاشی: شاعرِ غرامت داده، اثر رنه ماگریت


🌿مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.
۰

تو با همه ترجمان ما باش

چون می‌دانی که جمله ماییم
با جمله مگو، زبان ما باش
چون اعجمیند خلق جمله
تو با همه ترجمان ما باش


عطار

۰

ره عاشق خراب اندر خراب است

ره عاشق خراب اندر خراب است
ره زاهد غرور اندر غرور است


دل زاهد همیشه در خیال است
دل عاشق همیشه در حضور است


نصیب زاهدان اظهار راه است
نصیب عاشقان دایم حضور است


جهانی کان جهان عاشقان است
جهانی ماورای نار و نور است


عطّار

۰

پای دل نیز در گل افتادست

در ازل پیش از آفرینش جسم
جان به عشق تو مایل افتادست
جان نه تنهاست عاشق رویت
پای دل نیز در گل افتادست


عطّار

۱

هر جان که به کوی تو فرو شد

هر جان که به کوی تو فرو شد
از بوی تو جان جاودان یافت
فریاد و خروش عاشقانت
در کون و مکان نمی‌توان یافت


عطّار

۰

نظری به کار من کن..

نظری به کار من کن که ز دست رفت کارم
به کسم مکن حواله که به جز تو کس ندارم


عطّار

۰

دل عاشق همیشه در حضور است

ره عاشق خراب اندر خراب است
ره زاهد غرور اندر غرور است
دل زاهد همیشه در خیال است
دل عاشق همیشه در حضور است


عطار

۰

ره میخانه و مسجد کدام است

ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است


نه در مسجد گذارندم که رند است
نه در میخانه کین خمار خام است


میان مسجد و میخانه راهی است
بجوئید ای عزیزان کین کدام است


به میخانه امامی مست خفته است
نمی‌دانم که آن بت را چه نام است


مرا کعبه خرابات است امروز
حریفم قاضی و ساقی امام است


برو عطار کو خود می‌شناسد
که سرور کیست سرگردان کدام است


۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان