سرای خاموشان

سخن عشق و حقیقت از مجرای جان عارفان جهان

آن یکی در خانه‌ای در می‌گریخت

Painting: NightHawk by Eric Fan

آن یکی در خانه‌ای در می‌گریخت
زردرو و لب‌کبود و رنگ‌ریخت


صاحب خانه بگفتش خیر هست
که همی لرزد ترا چون پیر دست


واقعه چونست چون بگریختی
رنگ رخساره چنین چون ریختی


گفت بهر سخرهٔ شاه حرون
خر همی‌ گیرند امروز از برون


گفت می‌گیرند کو خر جان عم
چون نه‌ای خر رو ترا زین چیست غم


گفت بس جدند و گرم اندر گرفت
گر خرم گیرند هم نبود شگفت


بهر خرگیری بر آوردند دست
جدجد تمییز هم برخاستست


چونک بی‌تمییزیان‌مان سرورند
صاحب خر را به جای خر برند


نیست شاه شهر ما بیهوده‌گیر
هست تمییزش سمیعست و بصیر


آدمی باش و ز خرگیران مترس
خر نه‌ای ای عیسی دوران مترس


مولانا

۰

ز اعتقاد سست پرتقلیدشان

Artwork by Marc Janssens

ز اعتقاد سست پرتقلیدشان
وز خیال دیده‎ی بی‌دیدشان 
ای عجب چه فن زند ادراکشان
پیش جزر و مدّ بحر بی‌نشان

مولانا

۰

من نمی‌گویم مرا هدیه دهید

من نمی‌گویم مرا هدیه دهید
بلک گفتم لایق هدیه شوید


که مرا از غیب نادر هدیه‌هاست
که بشر آن را نیارد نیز خواست


می‌پرستید اختری کو زر کند
رو به او آرید کو اختر کند


مولانا

۰

صاحب دام ابلهان را سر برید

صاحب دام ابلهان را سر برید
وان ظریفان را به مجلسها کشید
که از آنها گوشت می آید به کار
وز ظریفان بانگ و ناله ی زیر و زار


مولانا


۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان