سرای خاموشان

سخن عشق و حقیقت از مجرای جان عارفان جهان

جمله در این آینه جلوه گرند

جمله در این آینه جلوه گرند
واینه را حافظ آن دیده ام
صورت آن آینه چون جسم بود
پرتوی آن آینه جان دیده ام


عطار

۰

من این ایوان نُه تو را نمی‌دانم نمی‌دانم

من این ایوان نُه تو را نمی‌دانم نمی‌دانم
من این نقّاش جادو را نمی‌دانم نمی‌دانم


مرا گوید مرو هر سو تو استادی بیا این سو
که من آن سوی بی‌سو را نمی‌دانم نمی‌دانم


همی‌گیرد گریبانم همی ‌دارد پریشانم
من این خوش خوی بدخو را نمی‌دانم نمی‌دانم


مرا جان طرب پیشه‌ست که بی‌مطرب نیارامد
من این جان طرب جو را نمی‌دانم نمی‌دانم


یکی شیری همی ‌بینم جهان پیشش گله آهو
که من این شیر و آهو را نمی‌دانم نمی‌دانم


مرا سیلاب بربوده مرا جویای جو کرده
که این سیلاب و این جو را نمی‌دانم نمی‌دانم


چو طفلی گم شدستم من میان کوی و بازاری
که این بازار و این کو را نمی‌دانم نمی‌دانم


مرا گوید یکی مشفق بدت گویند بدگویان
نکوگو را و بدگو را نمی‌دانم نمی‌دانم


مولانا


موسیقی: Sahalé - Tortuous Maze  دانلود - آپارات

۰

طریق عشق جانا بی بلا نیست

The Poet Recompensed by Rene Magritte

طریق عشق جانا بی بلا نیست
زمانی بی بلا بودن روا نیست

اگر صد تیر بر جان تو آید
چو تیر از شست او باشد خطا نیست

از آنجا هرچه آید راست آید
تو کژ منگر که کژ دیدن روا نیست

سر مویی نمی‌دانی ازین سر
تو را گر در سر مویی رضا نیست

بلاکش، تا لقای دوست بینی
که مرد بی بلا مرد لقا نیست

میان صد بلا خوش باش با او
خود آنجا کو بود هرگز بلا نیست

عطار

نقّاشی: شاعرِ غرامت داده، اثر رنه ماگریت


🌿مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.
۰

خطّ سوّم، خطّ خداست.

خطّ سوّم، خطّ خداست. آن در قلب نگاشته است. من آن می خوانم. این رشته ی زرّین در قلب من است. و تو آن می خوانی. این رشته ی زرّین در قلب توست.


حلمی

۰

بشنوم از روح..

شاد زمانی که ببندم دهن
بشنوم از روح کلامی دگر


مولانا

۰

گهی درد تو درمان می نماید

گهی درد تو درمان می نماید
گهی وصل تو هجران می نماید
دلی کو یافت از وصل تو درمان
همه دشوارش آسان می نماید


عراقی

۰

هر یک زده دست عجز در شاخی سست

خواهم که به اندیشه و یارای درست
خود را به در اندازم از این واقعه چست
کز مذهب این قوم ملالم بگرفت
هر یک زده دست عجز در شاخی سست


سنایی

۰

پوشیده شده در غفلت

پوشیده شده در غفلت
اذهان آدمیان و بودا
به نظر متفاوت می رسند؛
لیکن در اقلیم وجود ذهن
هر دو از یک گوهرند.
گاهی ممکن است آنها یکدیگر را ملاقات کنند
در گردون بزرگ زندگی. 

میلارپا

۰

هست مرد حقیقت ابن الوقت

هر که را ذرّه ای از این سوز است
دی و فرداش نقد امروز است
هست مرد حقیقت ابن الوقت
لاجرم بر دو کون پیروز است


عطار

۰

جهان سوی تو خواهد شد

جهان سوی تو خواهد شد اگر سوی نهان گیری
اگر سوی جهان گیری حقت صد حقّه و بیداد
خبر سوی تو خواهد شد چو بگریزی ز هر اخبار
اگر سوی خبر خیزی همه جان و دمت بر باد


حلمی

۰

مکانم لامکان باشد

مکانم لامکان باشد نشانم بی نشان باشد
نه تن باشد نه جان باشد که من از جان جانانم
دوئی را چون برون کردم دو عالم را یکی دیدم
یکی بینم یکی جویم یکی دانم یکی خوانم


مولانا

۰

نور در تاریکی

حقیقتاً در تاریکی است که ما نور را می یابیم، پس زمانی که در اندوه به سر می بریم، این نور از همیشه به ما نزدیک تر است.

مایستر اکهارت

۰

قهرمان معنوی

قهرمان معنوی غالباً رنگ جامه هایش را عوض می کند،
امّا ذهنش خاکستری و بی عشق باقی می ماند.


او تمام روز را داخل عبادتگاه می نشیند،
به طوری که میهمانان باید بیرون بروند و صخره ها را عبادت کنند.


یا او سوراخهایی در گوشهایش درست می کند، 
موهایش بلند می شوند
حجیم و ژولیده،
مردم او را با یک بز اشتباه می گیرند...
او به بیابانهای نامسکون می رود، 
امیالش را سرکوب می کند،
و خودش را به چیزی بدل می سازد
نه مرد و نه زن..


او سرش را می تراشد، 
خرقه اش را در خمره ی رنگ نارنجی می اندازد،
بهاگاواد گیتا می خواند، 
و تبدیل به سخنرانی فوق العاده می شود.


کبیر می گوید:
در واقع تو داری به اغمایی فرو می روی
در سرزمین مرگ
با دست و پایی زنجیر شده. 


🌿مطالب بیشتر را می توانید در کانال تلگرامی لامکان دنبال کنید.
۰

پیش از آزادی

پیش از آزادی، طوفانی سهمگین
و پیش از طوفانی سهمگین
آرامشی کذایی ست
چنانچه پیش از یقین، شک
و پیش از شک
ایمانی دروغین است.


حلمی

۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان