از فقر نشان نگر که در عود آمد
بر تن هنرش سیاهی دود آمد
بگداختنش نگر چه مقصود آمد
بودش همه از برای نابود آمد
سنایی
از فقر نشان نگر که در عود آمد
بر تن هنرش سیاهی دود آمد
بگداختنش نگر چه مقصود آمد
بودش همه از برای نابود آمد
سنایی
من نمیگویم مرا هدیه دهید
بلک گفتم لایق هدیه شوید
که مرا از غیب نادر هدیههاست
که بشر آن را نیارد نیز خواست
میپرستید اختری کو زر کند
رو به او آرید کو اختر کند
مولانا
عمیقاً دوست داشته شدن توسط دیگران به شما قدرت می دهد. عمیقاً دوست داشتن کسی به شما شهامت می بخشد.
لائوتزو
عزیزان!
از وبسایت فرهنگی- هنری و بسیار ارزنده ی «دلبرگ» دیدن کنید
و از گردهمایی معنوی برترین آثار نقّاشی، موسیقی و کلام عرفانی حظّ ببرید:
هر چند بلای عشق دشمن کامیست
از عشق به هر بلا رسیدن خامیست
مندیش به عالم و به کام خود زی
معشوقه و عشق را هنر بدنامیست
سنایی
من همّت گمارده ام که بر اعمال انسانها نخندم، گریه نکنم و نفرت نورزم، بلکه آنها را درک کنم.
اسپینوزا
«سخن، با خود توانم گفتن،
یا هر که خود را دیدم در او،
با او سخن توانم گفت.»
شمس تبریزی
بلا رمزی ز بالای ته باشد
جنون سری ز سودای ته باشد
به صورت آفرینم این گمان بی
که پنهان در تماشای ته باشد
باباطاهر
در کوی تو عاشقان درآیند و روند
خون جگر از دیده گشایند و روند
ما بر در تو چو خاک ماندیم مقیم
ورنه دگران چو باد آیند و روند
عراقی
گردی نبرد ز بوسه از افسر ما
گر بوسه به نام خود زنی بر سر ما
تازان خودی مگرد گرد در ما
یا چاکر خویش باش یا چاکر ما
سنایی
اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم
حافظ
عشقست تمام آنچه ما کاشته ایم
پس نیز تمام عشق برداشته ایم
دیوان چو ز غرب عقل برتاخته اند
ما نیز ز شرق عشق افراشته ایم
حلمی
مردمان بی ارزش زندگی می کنند تا تنها بخورند و بیاشامند. مردمان ارزشمند می خورند و می آشامند تا زندگی کنند.
سقراط
ببندم شال و میپوشم قدک را
بنازم گردش چرخ و فلک را
بگردم آب دریاها سراسر
بشویم هر دو دست بی نمک را
باباطاهر