سرای خاموشان

سخن عشق و حقیقت از مجرای جان عارفان جهان

اگر جانی تو جانان قسمت توست

Potter`s Hands by Melani Pyke

اگر جانی تو جانان قسمت توست
پریشانی پریشان قسمت توست
تو آبادی و آبادی‌ست از تو
تو ویرانی و ویران قسمت توست

حلمی

۰

تا کی تو غریق راه مردم باشی؟

تا کی تو غریق راه مردم باشی؟
در عالم نفس، کودکی گم باشی؟
خواهی که به راه عشق خود را یابی
باید که ورای این تلاطم باشی


حلمی

۱

ای روح ز هر چه هست باید برخاست

ای روح ز هر چه هست باید برخاست
با جام می اش به دست باید برخاست
سر تا قدمت برهنه همچون خورشید
زین خلقت بت پرست باید برخاست


حلمی

۰

جهان خاموش و چشمان تو بیدار

جهان خاموش و چشمان تو بیدار
فلک در تاب و خاموشان به پیکار
خروشی گر نمی بینی به پندار
مپندار عاشقان را ساده، هشدار!


حلمی

۱

کنون این عصر شب خیزی و پرواز

کنون این عصر شب خیزی و پرواز
دلی بر خاک و دلداری سرافراز
کنون دیوان ظلمت سرنگونند
الا ای جان به سوی خانه برتاز


حلمی

۰

عشق است چنین خموش و پرآوازه

عشق است چنین خموش و پرآوازه
عشق است کلید هر در و دروازه
عشق است که عاقلان نمی یابندش
چون ساده و نازک است بی اندازه


حلمی

۰

از خموشی جان خود را سیر کن

از خموشی جان خود را سیر کن
در سکوتی ژرف جان زنجیر کن
حرف را پای طریقت دار زن
قلب را بهر حقیقت شیر کن


حلمی

۳

قافله ی عشق به جان شماست

قافله ی عشق به جان شماست
آنچه بجویید از آن شماست
نیست برون هیچ به جز سایه ای
نور که خواهید میان شماست


حلمی

۰

عشق است و به جز عشق جهانی تو مجو

عشق است و به جز عشق جهانی تو مجو
جز عشق حیات جاودانی تو مجو
از حقّ چو مرا نام و نشانی پرسی
گویم که به جز عشق نشانی تو مجو


حلمی

۰

عشقست تمام آنچه ما کاشته ایم

عشقست تمام آنچه ما کاشته ایم
پس نیز تمام عشق برداشته ایم
دیوان چو ز غرب عقل برتاخته اند
ما نیز ز شرق عشق افراشته ایم


حلمی


۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان