يكشنبه ۱۲ آذر ۹۶
شهود خاموشان ز چشم شوخ توست
شهنشه جانی، شکوه نام از تو
حلمی
هر کرا درد بی نهایت نیست
عشق را پس برو عنایت نیست
عشق شاهیست پا به تخت ازل
جز بدو مرد را ولایت نیست
عقل در علم عشق درمانَد
عشق را عقل و علم، رایت نیست
عشق را بوحنیفه درس نکرد
شافعی را در او روایت نیست
عشق حی است بی بقا و فنا
عاشقان را ازو شکایت نیست
سنایی
سوداییان موسیقی را خوش دارند و ماتم زدگان از آن بیزارند. امّا برای کران هیچ توفیری ندارد.
اسپینوزا